سيد عليرضا موسويسيد عليرضا موسوي، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

سيد عليرضا موسوي

علت گريه نوزادم چيست؟

سلام. دیشب با خانواده پدری سید علیرضا میهمانی بودیم. پسر عموی سید علیرضا که 19 دی‌ماه به دنیا اومده و تا سه روز دیگه سه ماهش تموم میشه هم حضور داشت، ولی خیلی گریه کرد و نذاشت مامان و باباش تا آخر مراسم باشن. طفلک اشک چشماش در اومده بود و هیچکس نمی تونست آرومش کنه. امروز به نیت همین قضیه، تو سایت‌ها سرک کشیدم و مطلب جالبی پیدا کردم تا هم مامان سید امیر‌حسین اونو بخونه و هم مامانای دیگه که با مشکل گریه‌های ممتد بچه‌هاشون مواجه‌اند. امیدوارم مفید واقع بشه. علت گريه نوزادم چيست؟ چند ماهي طول مي كشد تا مادر به عادات و منحني رشد نوزاد خود آشنا شود. حتي اگر فرزند نخستش نباشد باز هم كمي زمان لازم است ت...
16 فروردين 1391

آغاز سال 91...

با سلام و تبریک سال 91 به همه ایرانیان عزیز.   امسال خدا رو شکر با سفر و دلخوشی شروع کردیم و اولین سفر سید علیرضا به همراه خانواده پدریش در این 21 ماه از عمرش بود که انشاالله عکس‌های این سفر خوب را در مطالب بعدی روی سایت قرار می‌دم... پسر عزیزم امیدوارم خداوند برای تو و خانواده خودم و پدرت سال خوبی رو همراه با سلامتی و آرامش رقم بزنه. الهی آمین... همه دوستت داریم... ...
9 فروردين 1391

اگر فرصت داشتم....

اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم؛ به جای آن‌که انگشت اشاره‌ام را به سوی او بگیرم در کنارش می‌نشستم و انگشت‌هایم را در رنگ فرو می‌بردم و با او نقاشی می‌کردم. اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم؛ بیشتر از آن‌که به ساعتم نگاه کنم به او نگاه می‌کردم. اگر فرصت داشتم کودکم را دوباره بزرگ کنم؛ از جدّی بودن دست بر‌می‌داشتم و بازی را جدّی می‌گرفتم. اگر فرصت داشتم کودکم را دوباره بزرگ کنم؛ کمتر سخت می‌گرفتم و بیشتر تأییدش می‌کردم. اگر فرصت داشتم کودکم را دوباره بزرگ کنم؛ بیشتر از آن‌که عشق به قدرت را یادش بدهم، قدرت عشق را یادش می‌دادم. ای ...
26 دی 1390

انتقال بابای سید علیرضا به زنجان...

با سلام. امروز یعنی 10 دی‌ماه سید علیرضا جان، عشق همه 17 ماه و 10 روزه شده و اواخر ماه هم واکسن 18 ماهگیش رو میزنه و میمونه انشاء‌الله 6 سالگیش. هفته بعد پسر عموی سید علیرضا به دنیا می‌یاد... دومین نوه پدری علیرضاجان.... انشاءالله به سلامتی. وقتی نی نی جدید پا به دنیا گذاشت خبرش و می‌رم...  پس تا بعد... عزیزم راستی مهمترین خبر این‌که بابا عباس بعد پنج سال به زنجان منتقل میشه و پس از این همه مدت بدون دغدغه به سر کارش میره. فردا مراسم تودیع بابا عباسه. راحت شدیم از این‌همه استرس و دلهره دوری. بای... ...
10 دی 1390

بدون عنوان

سلام. اين عكس آقا سيد عليرضا يك ساعت پس از تولدش هست.عمه اش مي گفت از الآن داره به اين دنيا به چشم باز نگاه مي‌كنه.فداي چشماش برم كه چقدر دوست داشتني هست. دستهاي موجود در حاشيه تصوير، مربوط به عزيزجون و بابائي مي‌باشد................ واقعا روز خاطره انگيز و زيبائي و دوست داشتني براي مامان و بابا و همه نزديكان بود عزيزم، حتماً يه موقع به شكل كامل خاطره اون روز رو تو وبلاگت ثبت مي‌كنم..... پسرم من و بابا خيلي دوست داريم........ ...
29 شهريور 1390

بدون عنوان

  باز اومدم، چون تازه دارم آپلود کردن عکس رو یاد می‌گیرم، ذوق کردم یکی از عکسهای ناز آقای پسر رو بیارم تو وبلاگش........ می‌بینمتون....... ...
17 شهريور 1390

اولين حضور سيد عليرضا در اداره مامان.

سلام. باز هم عرض معذرت و پوزش به خاطر تأخير طولاني.................. باور كنيد مشغله كاري خيلي زياده و مراجعه به وبلاگ آقاي پسر كمي تا قسمتي غير ممكن.... اين اولين عكس بعد يكسالگي سيد عليرضاست كه براي اولين بار به اداره مامانش اومده و شيطوني مي‌كنه....... ايشالله بعد از اين مراجعه بيشتر شده و عكسهايي از سيد عليرضا رو وبلاگش ارسال مي‌كنم. پسرم منو بابا خيلي دوست داريم...... ...
17 شهريور 1390

يك هفته مونده تا تولد يكسالگي آقاي پسر..........

سلام. شرمنده كه دير به دير به وبلاگ سيد عليرضا سر مي‌زنم امروز 22 تيره و دقيقاً يك هفته تا اولين سالگرد تولد اين نازنين مونده.   بله پسر ما هم داره واسه خودش مردي ميشه واقعا مادر بودن خيلي سخته و من در طول اين يكسال تا حدودي اين سختي رو تجربه كردم.    من و بابا براي آقا سيد عليرضا آرزوي سلامتي و عمر پرخير و بركت داريم. عزيزم پسر قوي باش و توي زندگيت همه تلاشتو بكن تا موفق و سربلند باشي خيلي دوست داريم. ...
23 تير 1390