عاشورای حسین....
عاشورا يعنی قطرات اشكی كه حسين برای فردای اهلبيت خويش ريخت، عاشورا يعنی جمع كردن خارهای بيابان در شب تاريك، يعنی سيراب كردن كودك شيرخواره با سرانگشتان پيكانی تيز،عاشورا يعنی ضجههای كودكانی غريب درصحرايی سوزان،يعنی فرو رفتن خارهای بيابان در پاهای كودكانهای كه به دنبال عشق ندای لبيك سرداده بودند، يعنی اوج مردانگی و ايستادگی، يعنی تجسم تمام غيرتهايی كه در چشمهای نجيب عباس سو سو ميزد،عاشورا يعنی دلدادگی به سرچشمه پاكیها، عاشورا يعنی صدای گريههايی كه از سر تشنگی در گلو خفه میشد، يعنی پر كردن مشك آب در عين عطش، يعنی پرپر شدن و دم بر نياوردن، يعنی به آسمان پرتاب كردن خون گلوی شش ماههای كه از تشنگی به چشمان پدر خيره شده بود، يعنی دفن كردن تمام احساس خويش در پشت خيمهها،عاشورا يعنی وادع آخرين خواهری خسته با برادری از جنس نور، يعنی عين صداقتی كه در آسمانها نظير نداشت. عاشورا هر روز در کربلای دلمان اتفاق میافتد. کوشش کنیم حسین دل، به دست یزید نفس، تشنه لب شهید نشود . . .
سلام. عکسی که از سیدعلیرضا تو این صفحه میذارم مربوط به محرم سال 89 هست که فکر کنم حدود چهار ماهه بود. باز ازش عکس دارم که حتما تو پست بعدی قرارش میدم. انشاالله...